به تازگی خبر رسیده که حدودا دوماه پیش اطراف میدان انقلاب شلوغ شده بود، گویا طرفداران یک روحانی به خیابان ریخته اند؛ مردان و زنانی قمه و چاقو و شمشیر بهدست که در دو خیابان نزدیک به میدان انقلاب تجمع کرده بودند. آنها شعار میدادند که برای حفظ دین سنتی ایستادهاند. و البته تصاویرشان نشان میدهد که تا چه اندازه به آن شعار وفادارند (به ابزار دستشان توجه کنید). داستان بازداشت روحانی مذکور، حدودا4 ماه پیش نزدیکی های ماه رمضان هم حوادثی آفرید، چرا که هوادارانش برای بازداشت نشدناش خیابان را بستند و تجمعی به راه انداختند. مذاکرات ماموران در شنبه به نتیجه چندانی نرسید و مردمان خسته در دمادم افطار در ترافیکی عصبی ساعتها گرفتار شدند. تا آنکه از دامنه تجمع اندکی کاسته شد، اما تعدادی از مردم عادی همچنان در بازداشت هواداران آن روحانی مانده بودند. تا آنکه سرانجام پس از ساعات طولانی (که ماموران منتظر دستور بودند)، تصمیم به اجرای حکم دادگاه ویژه روحانیت گرفتند و روحانی مذکور و تعدادی از هوادارانش بازداشت شدند. چندین قبضه سلاح گرم کشف شد و در میان درگیری، دو مامور پلیس به ضرب گلوله و تعدادی دیگر هم بر اثر اسیدپاشی مجروح شدند.
قبول دارم، تیتر طولانی و کشداری است، اما درباره یک فیلم سینمایی ۱۵۰ دقیقهای خسته کننده، آن هم مربوط به یکی از جذابترین شخصیتهای تاریخی، باید جملهای کامل به کار برد. «ابراهیم خلیل الله» محمدرضا ورزی، چند روزی است که بر پرده رفته و بعید میدانم به ضرب و زور تبلیغات وسیع تلویزیونی و شهری، حتی بتواند یک چندم بودجه چند صد میلیونی (و به روایتی میلیاردیاش) را تامین کند. گویی قرار نیست کار به کاردان سپرده شود و کارگردانی داستان حضرت ابراهیم را میسازد که حتی از نمایش پرکشش شعلههای آتش نمرود هم ناتوان است و همه چیز سر هم بندی شده به پیش میرود... و ما همچنان باید در حسرت بمانیم، حسرت ساخت یک اثر سینمایی مناسب مقام اولیا و اوصیا.
فرمود : «انا الذی اهنت الدنیا، من کسی هستم که دنیا را خوار کردم» و براستی که چنین کرد. داغ بر دست برادر نهاد، دختر را (به جرم امانت گرفتن زیوری از بیتالمال)، سخت مواخذه کرد و چشم فتنه را کور و حکمرانان زر را بر کنار . اشک میریخت برای اهانت به زن غیر مسلم در بلاد اسلام و صورت سرخ میکرد برای یتیمان کوفه. می شود ساعتها و ماهها و سالها نشست و فقط چون عابر غبارگرفته ای، گزارش داد که او چهها کرده و چه میراثی برای شیعه گذاشته. اگر نیم تعلق خاطری باشد و یار همراهی، پیغامهایش، جهان را بیتردید در خود غرق می سازد (که تا امروز هم چنین شده)، که عدل مولا، اتفاقی ساده نیست.
بیسایه عنایت آن بزرگوار/کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
«دیدار با یک ذهن خطرناک»، این تیتر مصاحبه هفتهنامه تایم اخیر با محمود احمدینژاد است؛ گفتوگویی که در هاوانا انجام شده. روی جلد تایم هم به نقاشی-عکس رییس جمهوری ایران اختصاص دارد. تیتر اصلی تایم این است: جنگ با ایران چگونه خواهد بود؟ و چطور می شود از وقوع آن جلوگیری کرد.
این چهارمین مصاحبه احمدی نژاد طی یک ماه گذشته با رسانههای آمریکایی است؛ پس از گفتوگو با سی.بی.اس، او با تایم، نیوزویک (این هفته) و واشنگتن پست (شنبه) نیز سخن گفته است. و آنها هم هر چه خواستهاند در نقد او، مواضعاش و ایران کوشیدهاند.
دومین گوسفند شبیه سازی شده ایرانی، بامداد شنبه متولد شد؛ به میمنت و مبارکی و سلامتی. گروه پزشکی متخصص اعلام کرده که وضعیت عمومی دومین گوسفند شبیه سازی شده ایرانی هر لحظه رو به بهتر شدن است. این بره قرار است صاحب «نام» هم بشود. رییس پایگاه تحقیقاتی اصفهان پژوهشکده رویان گفت است که برنامه ما، ادغام پروژه شبیه سازی با پروژه سلولهای بنیادی با هدف استفاده در بیماران قطع نخاع است... و شما حساب کنید آدمیزادگانی که (احتمالا در آیندهای نه چندان دور)به چنین شیوهای متولد خواهند شد.
اصلا تعجب نکنید... اینجا ایران است و صدای ما را از جزیره زیبای کیش میشنوید...
موجیم و وصل ما، از خود بریدن است... ساحل بهانهای است، رفتن رسیدن است
تا شعله در سریم، پروانه اخگریم... شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است
ما مرغ بیپریم از فوج دیگریم... پرواز بال ما، در خون تپیدن است
ما هیچ نیستیم، جز سایهای ز خویش... آیین آیینه، خود را ندیدن است
بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را... خامیم و درد ما، از کال چیدن است
قیصر امین پور
می ستایم مهر
دارنده ی دشت های پهناور را،
او که به همه ی سرزمین های ایرانی
خانمانی پر از آتشی،
پر از آرامی وپر از شادی می بخشد.
می درخشد شبتاب،
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک،
غم این خفته ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند،
نگران بامن استاده سحر،
صبح،می خواهد از من،
کز مبارک دم او، آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر،
که نیست سینه ی ارباب کینه محرم راز