بنده ی طلعت آن باش که آنی دارد
لسان الغیب
لئو تولستوی
ای آینه ی جمال هستی که تویی
وی نسخه ی اسرار الهی که تویی
بیرون زتو نیست آنچه در عا لم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
انسان انبان کوچکی از جهان است.
شادی امروز شما بستگی به این واقعیت دارد که شما تا چه اندازه خود را قبول دارید. خوب،بد،زشت ویا هر چه هستید همان را بپذیرید.به هر کاری که مشغول هستید بدانید که آن کار نهایت تلاش و کوشش شما بوده است. بنابر این از آن کاملا راضی و خشنود باشید. این امر هرگز بدان معنا نیست که شما در زندگی به دنبال پیشرفت نباشید. بلکه اگر تنها به نداشته های خود فکر کنید مطمئنا هرگز از داشته های خود لذت نخواهید برد.
منبع:اینترنت
جوانی چون کبوتر بود و من بودم
_یکی طفل کبوتر باز
_که او را هر زمان با شوق آب ودانه میدادم .
پدر بگذشت و مادر رفت و شور عشق از سر رفت
_پیری آمد
_هاله موی سپید آمد
_کنون من مانده ام تنها ......
« زنده یاد سهیلی »
مثل برق وباد می گذرد،خیلی سریع تر از آنچه که فکرش را می کنی! اصلا مجالی برای خوشحالی یا ناراحتی از دست این و آن نمی ماند.
گاهی اوقات انسانها در این دریای مواج سرگردان و حیران می مانند وبرای لحظاتی انگارگیج می شوند. این سو خبر ناگواری، یا آنسو خبر ناهمواری، به
عقیده ی من هر چقدر که انسان قوی تر با شد . چون صخره های کنار دریا که شلاق های امواج بر پیکر آن ها می خورد. ذره ذره کم کم درآب فرو می روند و
حل میشوند. می گو یند خیلی از سواحل ماسه ای روزگاری صخره های سنگی وبسیار مقاومی بوده اند. که اینک به علت مرور زمان وشلاق های پی درپی . دریاهابه دانه های شن تبدیل شده اند.
چرا این هاراگفتم؟
حیوانی...........تنها سر مایه ای است که بازگشت پذیر نیست .
بسیاری از جوانان این نقد گرانبها را می با زند . و ضرر می کنند. و بعضی هم خیر ،نه تنها بازنده نیستندکه برندهنیزمیشوند.......
به نظر من بازنده کسی است که بی اطلاع و بدو ن آگاهی قدم در راهی نهد. امااگر مسیری را که می رود کاملاً پرس و جو کند . اقوال مختلف رابشنود وبهترین ها را بر گزیند. مسلما پیروز می شود. امروزه ثابت کرده اند که نوجوانی از حساس ترین ادوار زندگی انسان محسوب میشود. به خاطر همین است که دوست ودشمن در صدد فرصتتی هستند که نوجوان را در یابند (کسی که دوست را از دشمن تشخیص نمی دهد همان کور باشد بهتر است.)
اولین بارم است که می خواهم همین جوری از خودم فی البداهه متنی در وبلاگم بنویسم . من حتی تایپ هم بلد نیستم . منتها بخاطر عشقی که به این جور کارها دارم . یک حس غریبی مرا پای کامپیوتر میکشاند.ابتدای کار که می خواستم وبلاگ درست کنم توی این فکر بودم که مطالب ادبی نابی درآن بنویسم. اما مشکل من این جا بود که اوایل کار یک متنی را می نوشتم . همین که میآمدم آنرا دروبلاگ بنویسم یکدفعه با یک اشتباه کوچک هر چه که نوشته بودم پاک می شد و از بین می رفت . اما از این به بعد سعی میکنم برایتان مطالب به درد بخور بنویسم . امیدوارم که از مطالبی که در آینده می نویسم خوشتان بیاید.
یا حق ........
شما میتوانید با استفاده از وبلاگ من
از قویترین و پر قدرت ترین سرچر های جهانی
بهره مند شوید.
قایق
ازتک تک حروف
گفتگویم با تو
-قایقی می سازم
میدانم میدانم :
-که مارا به ساحل نجات خواهد رساند؛
باری دیگر نیازی به گفتگو نیست.
فرصت شمار صحبت کزاین دوراه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
حافظ
هردم از عمر می رود نفسی
چون نگه میکنم نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و درخوابی
مگر این پنج روز دریابی